اشک
بنشین
این بار چیزی نگو
حرفی نزن
کاری نکن
دستان گره کرده خود را باز کن
این بار داد نزن
فریاد نزن برای هیچ چیز
بنشین
گریه کن
برای هر چه بود آمد و آوار شد
روی احساس و جسمت
بشین و روح آزارده خود را ببین
ببین دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست
درونت را بغل کن
آرزوها و امیدت را
فرزندانی که شاید هرگز متولد نشوند
بنشین برای این باران سیاه غم و خون
گریه کن
مرور کن
خالی تر شو
چشمانت را با اشکهایت بشور
این پاکی را مدیون وجدان بیدارت خواهی بود
اشک هایت که شست
چشمانت که بهتر دید
محکم تر برخیز
فراموش نکن
دلیل بودنت را
بجنگ
برچسب : نویسنده : h3sso بازدید : 93