نجات

ما دقیقا چی هستیم؟

یه سری جاندار تشکیل شده از گوشت ، خون ، استخون

از نسل میمون

حیوان هایی که میگن باهوش اند

اونقدر باهوش که میدونن در مقابل خیلی چیزا ضعیف اند

تو این دنیا ممکن خیلی بهتر و بیشتر از اونها باشه

اما با اینکه خیلی چیزا رو میدونن میفهمن

خوب خودشون گول میزنن

خوب نقشه میکشن

برای مطلق بودن

برای قدرت

و خیلی راحت هم میمرن

سعی میکنیم به هم فرمانروایی کنیم

قانون تعیین کنیم

مرز کشی کنیم

به بهانه خالق ، اعتقاد و هزار چیز دیگه دسته بندی میکنیم

مرز میکشیم

که بگیم از بقیه هم نوع ها بهتر میفهمیم

اما هیچکدوم ما تا آخر نتونستیم زنده بمونیم

شاید روزی بیاد که بتونیم زنده بمونیم برای همیشه

اما آیا ظرفیت زندگی هم داریم؟

جاندارهایی هستیم که چند نسل روی این زمین زندگی کردیم

از خطر انقراض که بگذریم

اگه به بعدش نگاه کنیم:

مصرف میکنیم

میکشیم

تصاحب میکنیم

حیات مصنوعی ایجاد میکنیم

و به دنبال کشف راز خلقت و خالق هستیم

میخواهیم همه دنیا رو بفهمیم

یه سری هم نمیخوان بفهمن

میخوان همینی که هست قبول کنن

مدتی مصرف کنند و برند

اعتقاد دارند که شاید هدف همینه

اما از دور که نگاه کنیم

همه خواهان و آرزومند لذت بردن هستیم

چه مصرف گراها چه اونایی که به دنیا و زندگی دیگری اعتقاد دارند.

ولی لذت تو چیه واقعا؟

جواب نامعلوم

برای هر کس هدف و چیزی که ازش لذت میبره متفاوته

اینا رو همه خوب میدونیم، خواستم برای خودم مرورش

همین دانایی خیلی وقتا هم تلخه برامون

خیلی وقتا هم ما روش پرده ای میکشم

تا با غریزه و امثال اون از حال حاضز لذت ببریم

شاید همونی که خیلی وقتا نشون میدیم

همونی که خیلی ام عمیق نیست

همون خود ما هستیم

راز هر کس و حقیقت رو نمیشه فهمید

اما نشانه ها با ما حرف میزنند

تنها کمک کننده ما عقل و عمق فکر ماست

ما باید کمک کنیم که عمیق تر به خودمون نگاه کنیم

شاید که حرف ، اعتقاد و کارهامون یکی تر شد

شاید متحد شدیم

قبول کردیم متفاوتیم

دیگه اینقدر درگیر خودمون نبودیم

به بالا نگاه کردیم

بهتر نگاه کردیم

به این جهان و اونو جدی تر گرفتیم

کمک کردیم به هم

تا رازی که تا الان چندان لذتی ازش نبردیم رو

بیشتر کشف کنیم

شاید دست از جنگ باهم برداشتیم

خودمون نجات دادیم